کد مطلب:28125 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

بیرون رفتن امام از مدینه












1259. تاریخ المدینة - به نقل از شعبی -:چون مصریان برای بار دومْ وارد شدند، عثمان بر منبر رفت. پس، او را سنگباران كردند.

علی علیه السلام آمد و داخل مسجد شد. عثمان گفت: ای علی! دیگ را بر سنگ نهاده ای [ و خود را برای خلافت آماده كرده ای[1]. ]!

گفت: «من، جز برای آن كه كار مردم را اصلاح كنم، نیامده ام؛ امّا اگر مرا متّهم می داری، هم اكنون به خانه ام باز می گردم».[2].

1260. الإمامة و السیاسة: چون اعتراض ها به عثمانْ فزونی گرفت، علی علیه السلام از او اجازه خواست تا به یكی از مزرعه های خود برود و [ از آشوب ها] كنار بمانَد. عثمانْ اجازه داد.

پس از بیرون رفتن علی علیه السلام، اعتراض ها به عثمان، افزایش یافت و زبیر و طلحه امیدوار شدند كه دل های مردم به سوی آن دو متمایل شود و آن دو بر مردم، چیره شوند. آن دو، غیبت علی علیه السلام را مغتنم شمردند.

چون اعتراض ها زیاد شد، عثمان به علی علیه السلام نوشت كه: «امّا بعد، كار به آخر رسیده و چاره ای نمانده است. كار مردم با من بالا گرفته و از حدّ خود گذشته است. می گویند كه به كم تر از ریختن خونم رضایت نمی دهند و حتّی بی عرضه ای كه از خود نیز نمی تواند دفاع كند، در [ كشتن] من طمع كرده است.


و فخرفروشِ ناتوان بر تو فخر نفروشد/
و شكست خورده ای بر تو چیره نگردد!


و گفته می شود: خوراك شیر شدن، بهتر از دریده شدن به وسیله روباه است. پس به سوی من رو كن؛ چه با من باشی و چه بر ضدّ من.

پس اگر خورده شدنی ام، تو بهترین خورنده ای

وگرنه، مرا تا تكّه تكّه نشده ام، دریاب».[3].

1261. امام علی علیه السلام - خطاب به عبد اللَّه بن عبّاس، هنگامی كه نامه ای از عثمانِ در محاصره افتاده برای او آورد و [ عثمان] در آن [ نامه] خواسته بود كه علی علیه السلام به مِلكش در یَنبُع برود تا مردم، نام او را برای خلافت، كم تر بر زبان آورند. او پیش تر نیز از امام علیه السلام چنین خواسته بود -:ای ابن عبّاس! عثمان، جز این نمی خواهد كه مرا چون شترِ آبكش كُنَد كه با دلوی بزرگ، پیش آیم و پس روم. به سویم فرستاد كه بیرون روم و سپس فرستاد كه باز آیم و اكنون فرستاده تا بیرون روم. به خدا سوگند، آن قدر از او دفاع كردم كه ترسیدم گناهكار باشم.[4].









    1. یعنی:مردم را بر ضدّ من برافروخته ای.
    2. تاریخ المدینة:1167/4.
    3. الإمامة و السیاسة:52/1، تاریخ الإسلام:448/3، العقد الفرید:310/3.
    4. نهج البلاغة:خطبه 240.